به قلم جناب آقای احسان محمداسماعیل
به مناسب زادروز فرانسوا-آندره فیلیدور
نابغه ای از جنس شطرنج و موسیقی
“فرانسوا-آندره دانیکن فیلیدور” [François-André Danican Philidor] در هفتم سپتامبر سال ۱۷۲۶ در خانوادهای موسیقی دان به دنیا آمد. جد پدری وی “ژان دانیکن” نوازنده ی اُبوا در دربار “لویی سیزدهم” بود و نام فیلیدور را پادشاه برای او برگزید، چون سبک نوازندگی وی لویی را به یاد یک نوازنده ایتالیایی به نام “فیلیدوری” می انداخت.
پدر، عموها و برادر بزرگ “فرانسوا” نیز جزء موسیقیدان های دربار فرانسه و عضو ارکستر سلطنتی “لویی چهاردهم” بودند. “فیلیدور” در شش سالگی به گروه کُر سلطنتی “لویی پانزدهم” پیوست و در ۱۱ سالگی اولین کوشش خود را برای سرودن آواز انجام داد.
تندیس فرانسوا آندره فیلیدور در نمای بیرونی تالار اپرای پاریس
گفته شده است که “لویی پانزدهم” علاقه داشت هر روز آوازی را از گروه کُر ارکستر سلطنتی بشنود و خوانندگان کُر در فاصله آمدن پادشاه برای سر نرفتن حوصله شان به شطرنج می پرداختند. شاید همین امر سبب توجه به شطرنج در “فرانسوا فیلیدور” نوجوان شد. “فیلیدور” در کارنامه موسیقایی خود بیش از ۲۰ اُپرا کمیک و قطعات آوازی متعددی تصنیف کرد. نمونه ای از موسیقی وی در زیر آورده شده است:
“فیلیدور” در ۱۴ سالگی شروع به بازی شطرنج به طور منظم کرد. پاتوق وی «کافه رژانس» [Café de la Régence] پاریس بود که روشنفکران آن زمان فرانسه نظیر “دنی دیدرو”، “ژان-ژاک روسو” و “فرانسوا-ماری آروئه” ملقب به “ولتر” نیز به آنجا رفت و آمد داشتند. از جمله کسانی که با وی به رقابت پرداخت دوستی از نیوانگلند به نام “بنجمین فرانکلین” بود. بهترین بازیکن آن زمان فرانسه “لگال دوکرمیور” بود که آموزش “فیلیدور” نوجوان را به عهده گرفت. “لگال” که در ابتدا یک رخ کامل به “فیلیدور” آوانس می داد، بعد از سه سال شاهد بود که شاگرد از استاد پیشی گرفته است. در ۱۷۴۷ “فیلیدور” مسافرتی به انگلستان کرد و بازیکنان نیرومند انگلستان را مقهور خویش ساخت. پس از ۹ سال اقامت در انگلستان و هلند و افزودن بر تجربیات شطرنجی، در ۱۷۵۴ به فرانسه بازگشت و پس از انجام رویارویی با “لگال” و پیروزی مقتدرانه “فیلیدور”، هیچ شکی باقی نماند که برترین بازیکن زمانه خویش است. “فیلیدور” از ۱۷۴۷ تا زمان درگذشتش به مدت حدود ۵۰ سال برترین شطرنج باز جهان شناخته می شد.
“فیلیدور” در اروپا اولین کسی بود که شطرنج چشم بسته ی همزمان با دو نفر بازی کرد و هر چند “دیدرو” در نامه ای وی را از این کار به علت آسیب ذهنی برحذر داشت، اما او توجهی نکرد و هرچندگاه یک بار چنین نمایشی را به اجرا می گذاشت.
در ۱۷۴۹ کتاب مشهورش «آنالیز شطرنج» را منتشر ساخت و بعدها در ۱۷۷۷ و ۱۷۹۰ دو ویراست جدید از آن را به چاپ سپرد. این کتاب که پیشرفتی جدی در قلمروی دانش شطرنجی زمان خویش محسوب می شد، تا سال ۱۸۷۱ هفتاد بار!! تجدید چاپ و به زبان های انگلیسی، آلمانی، روسی و ایتالیایی ترجمه شد.
در یکی از کتاب های فیلیدور راز جالبی نهفته است:
“فیلیدور” در مقدمه این کتاب چنین آورده بود: “انگیزه اصلی من معرفی خودم با نوآوری ای بود که به ذهن دیگران خطور نکرده یا شاید به خوبی متوجهش نشده باشند، منظورم چگونگی بازی با پیاده هاست، پیاده ها روح شطرنج هستند. آنها به تنهایی حمله یا دفاع را شکل می دهند و آرایش خوب یا بدشان می تواند باعث برد و باخت بازی شود.”
در جاهای دیگر کتاب چنین عباراتی را می بینیم:
“هیچ یک از حملات حریف خطرناک نخواهد بود اگر نتواند مرکز شما را متلاشی کند.”
“نپذیرفتن تعویض پیاده ی شاه با پیاده ی ستون f و پیاده ی وزیر با پیاده ی ستون c، سیاستی است که سودمندی بیشتر پیاده های سلطنتی (پیاده شاه و پیاده وزیر) را تضمین می کند، زیرا آن ها مانع دسترسی حریف به پایگاه های مفید می شوند.”
تجزیه و تحلیل گشایشی وی نسبت به معاصرانش کاملاً برتر بود و یادداشت جالبش راجع به «گامبی شاه» که او آن را مساوی می دانست، در آن روزگار سنت شکنی محض تلقی می شد و نهایتاً پس از حدود ۱۸۰ سال توسط “رودولف اشپیلمان” به اثبات رسید.
«دفاع فیلیدور» [l1 e4 e5 2 Nf3 d6l] دفاعی که به نام وی نامگذاری شده است، پیروزی های زیادی را با مهره ی سیاه برای وی به ارمغان آورد.
ماتی که امروزه به نام «مات مختنق» می شناسیم به مثابه ی میراثی از “فیلیدور” شناخته می شود، هر چند که پیش از او هم با این مات آشنا بودند.
مات مختنق [Smothered Mate] به نام فیلیدور معروف است
همچنین در آخر بازی رخ و پیاده علیه رخ، وضعیتی به نام «وضعیت فیلیدور» داریم که رخ طرف مدافع با دور نگاه داشتن شاه حریف از عرض سوم سمت خود و سپس کیش های پی در پی از پشت جبهه به شاه طرف قوی تر، تساوی را به چنگ می آورد.
“فیلیدور” در آخر عمر به علت وقوع انقلاب فرانسه و قرار گرفتن نامش در لیست تحریم کنوانسیون مجبور به مهاجرت به انگلستان شد. بدون شک جان وی در خطر بود، زیرا نام خانوادگی خاندانی را یدک می کشید که در دربار چهار پادشاه سلسله بوربون به خدمت مشغول بودند. درگذشت وی در ۶۹ سالگی و در ۳۱ اوت سال ۱۷۹۵ در لندن اتفاق افتاد و همان جا به خاک سپرده شد.
در زیر یکی از بازی های مشهور او را می بینیم: