نویسنده: مهران حق شناس
شطرنج معرب واژه فارسی «چترنگ» است. در زبان پهلوی «چترهنگ» گفته میشد که به معنی چهار رده سپاه: ۱ـ اسبسواران ۲ـ فیلسواران ۳ـ ارابهداران و ۴ـ پیادگان بود. درباره پیدایش این بازی عقائد و نظرات گوناگونی وجود دارد. مورخین و نظریهپردازان شرق و غرب بر پایه شواهد و اسناد و یافتههای باستانی و همچنین با استناد به اساطیر و روایات ادعاهای متفاوتی را در مورد زادگاه و قدمت این بازی عنوان نمودهاند.
بسیاری از این روایات جنبه افسانهای دارند و بیشتر از حیث قصهپردازی جلب توجه میکنند. با وجود پژوهشهای بسیاری که به عمل آمده تاریخ اولیه و قطعی ابداع شطرنج بر کسی معلوم نیست ولی با این وجود محققان و تاریخنگاران در کهنسال بودن آن اتفاق نظر دارند. ملل بسیاری خود را مدعی ابداع این بازی میدانند. چینیها با دارا بودن تمدن چهل هزار ساله معتقدند هر آنچه که اکنون به عنوان فرهنگ و هنر (منجمله شطرنج) در دسترس بشر است ماحصل تمدن آنهاست. هندیان نیز چنین ادعایی دارند و حتی معتقدند طبق روایات اساطیری آفرینش اولین انسان در سرزمین آنها اتفاق افتاده است. در هند روایات و حکایات بسیاری درباره شطرنج وجود دارد که قدیمیترین آنها مربوط است به سلسله حکومت سوباندهو از حکام اودایانا در قرن ششم میلادی که این دوران مقارن است با حکومت سلسله ساسانیان در ایران. (سیر شطرنج ایران در جهان ـ زنده یاد عبدالحسین نوابی) شطرنج را در هند چاتورانگا مینامند. اما خود هندیان در تلفظ واژهها و اصطلاحات شطرنجی کمتر از کلمات هندی نظیر راجه و یا مهاراجه استفاده میکنند. برای مثال به مهره وزیر همان وزیر میگویند. (در زبان روسی نیز به وزیر فِرز میگویند که از واژه فرزان و فرزین اقتباس شده است.) حدس و گمان در خصوص ابداع شطرنج در هندوستان و ورود آن به ایران بیشتر از روایت مسعودی مورخ اسلامی ناشی میشود که با استناد به یکی از متون پهلوی در کتاب خود به نام «مروّجالذهب» از ارسال و هدایای مهرههای نفیس شطرنج شامل ۱۶ مهره از زمرّد و ۱۶ مهره از یاقوت از هند به دربار انوشیروان حکایت میکند و فردوسی نیز در شاهنامه به آن اشاره نموده است. ضمنا محمدبن محمود آملی در کتاب «نفایسالفنون فی عرایس العیون» این روایت را تائید نموده است: به عقیده نگارنده با استناد به این روایات و به صرف اینکه مهرههای شطرنج به ایران ارسال شده به هیچ وجه نباید این طور نتیجه گرفت که لابد اصل شطرنج نیز از هند به ایران ارسال شده و در این باره بهتر است به جای قضاوت عجولانه به دادهها و اطلاعات بیشتر و موثقتری مراجعه کرد. در حال حاضر نام و اصطلاحات شطرنج در اکثر زبانهای اروپایی ریشه فارسی دارند. شطرنج به زبان روسی، شاخ ماتی به زبان آلمانی شاخ اشپیل به ایتالیایی اسکاتچی به فرانسوی اِشِک و به زبان انگلیسی چِس گفته میشود که همه آنها از ریشه شاه در زبان فارسی هستند. ضمنا واژههایی چون مات، پات و … در همه زبانها کاربرد دارند.
در دوران ساسانیان به شطرنج بهای زیادی داده میشد. کریستنسن دانمارکی مؤلف کتاب «تاریخ ایران در دوران ساسانیان» مینویسد: «از تعالیمی که به نجیبزادگان میدادند خواندن و نوشتن و حساب، شطرنج و سوارکاری و شکار بود.» مورخان ابداع یکی از انواع شطرنج تحت عنوان شطرنج مستطیلی (۱۶×۴) را به بزرگمهر وزیر انوشیروان عادل نسبت میدهند.
طرز چیدن مهرهها در صفحه مستطیلی به این ترتیب بود: در ردیف نخست چهار مهره (شاه و وزیر و دو رخ) ـ در ردیف دوم نیز چهار مهره (دو اسب و دو فیل) و در ردیفهای سوم و چهارم هر کدام دو رده چهارتایی از پیاده نظام قرار داشتند. (لیندر، مورخ روسی تاریخ شطرنج ـ آکادمی علوم تاریخ شوروی) علاوه بر شطرنج (۱۶×۴) بزرگمهر و شطرنج (۸×۸) کنونی، انواع گوناگونی از شطرنج وجود داشتهاند که شطرنج مدوّر و شطرنج صدخانهای (۱۰×۱۰) از آن جملهاند. نوع متفاوتتری از شطرنج در آسیای شرق به نام «شوگی» وجود دارد که به عموزاده شطرنج معروف است.
مقررات، نوع و نحوه حرکت مهرههای آن بیشباهت با شطرنج نیست ولی تفاوتهای اساسی بین این دو بازی وجود دارد. قبل از ساسانیان و در دوران اشکانیان نیز توجه بسیاری به شطرنج مبذول میشده است. یکی از قدیمیترین اسناد و دستنوشتهها تحت عنوان «چترنگ نامک» مربوط به ۱۸۰۰ سال پیش میباشد. این سند بعدها در زمان خسرو پرویز (۶۲۸-۵۹۰) تنظیم و در سال ۱۸۷۸ میلادی توسط آلمانیها از یک متن پهلوی کشف و به زبان آلمانی و بعدا به انگلیسی و فرانسه ترجمه گردید. «چترنگ نامک» در نهایت با ترجمه فارسی زنده یاد صادق هدایت به موطن اصلی خود بازگشت. در این سند مهم تاریخی به چیرگی و مهارت اردشیر بابکان یکی از سرداران ایرانی دوران اشکانیان در رشتههای شطرنج، چوگان و سوارکاری اشاره میشود.
اردشیر در حدود سال ۲۲۰ میلادی (قرن سوم میلادی) و در زمان اردوان پنجم آخرین پادشاه اشکانی میزیسته است. این سند حداقل ۳ قرن قدیمیتر از سند هندی است و «ژان موری» نویسنده اثر معروف تاریخ شطرنج (آکسفرد، ۱۹۱۳) نیز به آن صحّه گذاشته است.
در دوران خلافت عباسیان بازی شطرنج در سرزمینهای اسلامی و مِنجمله ایران از محبوبیت خاصی برخوردار بود. یکی از شطرنجبازان بزرگ آن دوران جعفر برمکی بود که به واسطه مهارت و استادیاش ابتدا به سمت معلمی «عباسه» خواهر هارونالرشید منصوب شد و سپس با وی ازدواج کرد و به دربار راه یافت. در قرن هشتم میلادی چند دست مهرههای نفیس شطرنج از سوی هارون به شارلمانی شاه فرانسه اهداء گردید که هماکنون در موزه لوور پاریس از آنها نگهداری میشود. بعد از مرگ هارون، امین به خلافت رسید و سه سال حکومت کرد. وی شیفته شطرنج بود و به روایتی حتی در زمان جنگ با برادرش مأمون به فرستاده مخصوص خود در حین بازی شطرنج گفت: صبر کن بازی من تمام شود وحریفم را مات کنم تا بعدش راجع به پیشروی سپاه مأمون چارهای بیاندیشم.
از شطرنجبازان آن دوران میتوان به نامهایی چون العدلی ـ رازی ـ صولی و المواردی اشاره کرد. رازی شطرنجباز ایرانی (با محمد ذکریای رازی اشتباه نشود). در حضور خلیفهالمتوکل موفق به شکست العدلی گردید. از مشاهیر و مفاخر ایرانی سدههای بعد، نام حکیم پرآوازه طوس فردوسی بیشتر جلب توجه میکند. فردوسی در اشعار خود بارها درباره شطرنج نوشت: «من این نغز بازی به جای آورم هنر را بدین رهنمای آورم»
فردوسی حتی معما و مسأله شطرنج طراحی میکرد و به حق باید وی را از نخستین طراحان مسأله شطرنج در جهان دانست. مسأله زیبای زیر که در کتاب ژان موری (تاریخ شطرنج) نیز آورده شده منسوب به فردوسی است:
W:Ke1-Rf4-Rh1
B: Ke3-Ra8
قرمز (سفید) شروع میکند و بازی را میبرد. (توجه داشته باشید که در آن زمان به جای مهرههای سفید، مهرههای قرمز معمول بود و حرکت قلعه نیز وجود نداشت)
۱٫ Ra4 ! R×a4
پاسخ: ~ ۲٫ Rh3+ k
۳٫ Rh4+ k~
۴٫ R×a4
و سفید میبرد
از گنجینههای شطرنجی دوران بعد باید به کتاب «راحتالصدور» اثر معروف محمد راوندی (اهل همدان) در قرن سیزدهم، «الفهرست» ابن ندیم در اواخر قرون وسطی و کتاب شطرنج لجلاج که نسخه اصل آن در کتابخانه اسد افندی ترکیه موجود است، اشاره کرد. سعدی در یکی از ابیات خود از «لجلاج» نام میبرد:
سخن راست نوشتم تو اگر راست نخوانی جرم لجلاج نباشد گر تو شطرنج ندانی
از همین یک بیت به خوبی پیداست که لجلاج در زمان خود استاد معروفی بوده است. در زمان مغول ها هم شطرنجبازان نیرومندی داشتیم که از آن میان میتوان به نامهایی چون علاءالدین تبریزی و علی سمرقندی (معروف به علی شطرنجی) اشاره کرد.